تعریف انحراف
تعریف انحراف
انحراف یا كجروی را از منظرهای چندی می توان تعریف كرد یا تعریف شده است؛ بعضی از منظر حقوقی بدان نگریسته و آن را این گونه تعریف كرده اند:
«عملی كه به وسیله قانون منع شده و مرتكب آن طبق قانون كیفر می بیند».
اینان چون به قانون و كیفر بیشتر توجه نشان می دهند اسم آن را «جرم» گذاشته اند.
جامعه شناسان با نگاه جامعه شناختی انحراف را این گونه تعریف كرده اند:
«رفتار فردی یا گروهی كه با الگوها و هنجارهای جامعه وی انطباق ندارد».
یا: «رفتار شكننده هنجار».
در علم اخلاق معلمان ومربیان آن را «رفتار زشت و ناپسند» می نامند.
از نگاه دینی می توان آن را «مخالفت با دستورات الهی» تعریف كرد كه در اصطلاح از آن به «گناه» یا «معصیت» تعبیر می كنیم.
این گونه تعریف ها نشانه تفاوت معیارها برای سنجش پدیده كجروی است. در دیدگاه حقوقی معیار و مقیاس كجروی «قانون» است؛ قطع نظر از اینكه قانون عادلانه و مطلوب باشد، یا ظالمانه و نامطلوب.
از نگاه جامعه شناسی، معیار ارزیابی یك رفتار، «نوع رابطه آن با هنجارهاو قواعد زندگی اجتماعی» است. باز اعم از اینكه هنجارها در ذات خود خوب باشند یا بد. هم از این رو برخی جامعه شناسان انحراف را به دو شاخه مثبت و منفی تقسیم كرده و گفته اند:
«انحرافات مثبت، هنگامی است كه فردی با اطلاع و وقوف كامل از حدود ارزش و اعتبارات حاكم، پا فرا می گذارد و خود ارزش و اعتبارات نوی كه برتر از ارزش های پیشین است می آفریند… انحرافات منفی بر عكس انحرافات مثبت می باشد، بدین سان كه فرد یا گروهی از نظام ارزش های جامعه تجاوز می كند و خود نظامی می آفریند كه از نظر اطرافیان وی در درجه پست تری از نظام حاكم قرار می گیرد».
از دیدگاه اخلاقی معیار ارزیابی كجروی و راست روی بستگی دارد به اینكه مقصود از «پسند» را چه بدانیم؛ اگر مقصود از آن پسند مردم باشد، این بر می گردد به همان معیار جامعه شناختی. چون هنجارها در حقیقت تجلّی عینی میان پسندها و ارزش های مردم است. و اگر مقصود از «پسند»، مقبولیت وجدان باشد در این صورت معیار «وجدان» خواهد بود.
امّا از منظر دینی معیار تعیین رفتار در ظاهر، «تكلیف الهی» است، اما از آنجا كه تكالیف الهی همیشه معطوف به كمال انسان است در حقیقت معیار ارزیابی «كمال واقعی» انسان است كه نماد آن در اصطلاح قرآنی «عبودیت» نامیده می شود.
از این نكته می توان نتیجه گرفت كه تعریف دینی و قرآنی از «انحراف» اولاً اختصاص به رفتار ندارد؛ كج اندیشی و كج باوری را نیز در بر می گیرد. و ثانیاً در ساحت رفتار نیز با تعریف های حقوقی و جامعه شناختی كاملاً مترادف نیست، بلكه به اصطلاح منطقیان میان آنها نسبت «عامین من وجه» است؛ بعضی رفتارها هنجارشكنانه یا ضد قانون است و به همین دلیل از منظر جامعه شناختی یا حقوقی انحراف و كجروی شمرده می شود، امّا ممكن است ضد عبودیت نباشد و از نظر قرآن انحراف تلقی نشود. و بر عكس ممكن است برخی رفتارها ضد عبودیت و مخالف دستور الهی باشد و از نظر قرآن مصداق انحراف باشد، امّا با هنجارها یا قانون جامعه ناسازگار نباشد. البته زمینه های مشتركی نیز وجود دارد كه هم از نظر معیار قرآنی و هم معیارهای حقوقی یا جامعه شناختی مصداق و نمونه انحراف و كجروی به شمار آید؛ مانند سرقت و قتل و تجاوز به حقوق مسلّم دیگران.
از مقایسه و هم سنجی یادشده این نتیجه به دست می آید كه انحراف از دیدگاه قرآن یك پدیده نسبی نیست، چون معیار بازشناسی و جداسازی انحراف از استقامت یا كجروی از راست روی یك امر مطلق است، حال آن كه بر مبنای دیدگاه های دیگر، انحراف یك پدیده نسبی است كه به لحاظ زمان، مكان، فرهنگ و ارزش های یك جامعه متفاوت می شود. ممكن است در یك زمان یا در یك مكان یا بر اساس یك سلسله ارزش های پذیرفته شده موجود، رفتاری انحراف به حساب آید، امّا زمانی دیگر یا مكانی دیگر یا بر اساس ارزش های جامعه دیگر، مصداق انحراف تلقّی نشود